درباره من

بازاریاب محتوایی
بازاریاب شبکه‌های اجتماعی
کارشناس و استراتژیست

نهم مهرماه 1368 در شهر دهدشت، یکی از شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد به دنیا آمدم. «دختری بویراحمدی» که پدرش معلم بود و مادرش خانه‌دار. سومین دختر، ششمین فرزند و آخرین عضو خانواده بودم. ته‌تغاریی که همه دوستش داشتند و خوشبخت بود چون همه تلاش می‌کردند تا برای پیشرفتش در جنبه‌های مختلف زندگی به او کمک کنند.

اولین قدم‌ها برای آشنایی با دنیای ادبیات

وقتی نوجوان بودم سرک کشیدن به کتابخانه‌ی برادر بزرگ‌ترم که علاقه‌ی بسیار زیادی به ادبیات داشت یکی از جذاب‌ترین سرگرمی‌های زندگی‌ام بود. چون تنها کسی بودم که اجازه‌ی دسترسی به آن کتاب‌ها را داشت؛ جذابیت مطالعه کتاب‌ها برایم دو برابر می‌شد. خوب یادم هست که در آن دوران تعداد زیادی از کتاب‌های ژول‌ورن را خوانده بودم؛ بنابراین به خودم اجازه می‌دادم که در موردشان اظهارنظر کنم و برای برادرم جلسه‌ی نقد و بررسی راه بیندازم. نمی‌دانم؛ اما شاید همین ماجراها باعث شد که به ادبیات علاقه‌مند شوم.

دانشجوی معماری که عاشق ادبیات بود

بزرگ‌تر که شدم به خاطر توانایی و علاقه‌ام به هنر و ریاضیات برای تحصیل در دبیرستان رشته‌ی ریاضی و برای دانشگاه رشته‌ی معماری را انتخاب کردم. من هم مثل همه‌ی نوجوان‌های آن دوران (و شاید نوجوانان امروزی) تصویری واضح ازآنچه در دانشگاه و بعدازآن، در بازار کار در انتظارم بود نداشتم؛ اما در دوره‌ی دانشجویی و حتی حالا بعد از گذشت سال‌ها، از اینکه در این رشته تحصیل کردم بسیار خوشحال بودم و هستم. باور دارم که تحصیل در این رشته دیدی متفاوت به زندگی در من ایجاد کرده و تا به امروز دلیل بسیاری از موفقیت‌هایم بوده. در دوران دانشجویی موضوع همه‌ی پروژه‌های تحقیقاتی و حتی پایان‌نامه‌ام حول محور ارتباط میان ادبیات و معماری شکل گرفت و نتایج رضایت‌بخشی هم داشت.

سوابق تحصیلی: 

  • فارغ التحصیل کاردانی معماری از موسسه آموزش عالی آپادانا شیراز
  • فارغ التحصیل کارشناسی معماری از موسسه آموزش عالی میرداماد گرگان
  • دانش آموخته دوره عالی تکنولوژی معماری از قطب علمی معماری دانشگاه تهران
  • دانشجوی کارشناسی ارشد معماری منظر در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب
  •  

در جست‌وجوی شغل رویاها

بعد از دوره‌ی دانشجویی مثل همه‌ی فارغ‌التحصیلان خوشحال، شروع کردم به جستجو برای کار و مثل همه‌ی آن‌ها، چندین بار بعد از ناکامی، ناامید و نگران همچنان روز و شب را در خانه می‌گذراندم. در وب‌سایت‌های کاریابی ثبت‌نام کرده بودم. ناراحت از اوضاع اقتصادی که بد بود و همیشه در چنین مواقعی صنعت ساختمان از اولین صنایع آسیب‌پذیر به‌حساب می‌آمد.

بالاخره یک روز ایمیلی از وب‌سایت banki.ir دریافت کردم. وب‌سایتی که آن روزها نامی آشنا در حوزه‌ی انتشار آگهی‌های استخدام داشت. در آگهی استخدام نوشته‌شده بود:

«استخدام دبیر تحریریه در وب‌سایت چیدانه
وب‌سایت چیدانه به‌عنوان رسانه فعال درزمینه‌ی دکوراسیون داخلی جهت تکمیل تیم تحریریه خود از افراد واجد شرایط دعوت به همکاری می‌نماید.»

هنوز هم این ایمیل برایم مانند نشانه‌ای عزیز است. چراکه مسیر حرفه‌ای من را در زندگی‌ام تعیین کرد و با آن چیزی که در طول دوران تحصیل در ذهنم تصور می‌کردم بسیار متفاوت بود.

سوابق شغلی

خلاصه کنم. رزومه دادم. به جلسه‌ی مصاحبه رفتم. مشغول به کار شدم و نوشتن برای من تبدیل به حرفه‌ام شد. به‌واسطه‌ی اعتمادی که مدیرانم نسبت به من داشتند در طول 4 سال و 4 ماه فعالیت در همه‌ی سمت‌های زیر را تجربه کردم:

  • کارشناس محتوا در تیم تحریریه وب‌سایت چیدانه
  • ادمین شبکه‌های اجتماعی در تیم تحریریه وب‌سایت چیدانه
  • دبیر تحریریه مجله‌ی منزل (رسانه‌ی چاپی وب‌سایت چیدانه)
  • سردبیر مجله‌ی منزل (رسانه‌ی چاپی وب‌سایت چیدانه)
  • مدیر دپارتمان تولیدات چندرسانه‌ای وب‌سایت چیدانه
  • مدیر آموزش آکادمی چیدانه

هم‌زمان با این‌ها به مدت یک سال به‌صورت دورکار «دبیر تحریریه فصلنامه کودکان هوشمند» هم بودم.

تجربه‌ی کار در فضای استارتاپی در چیدانه و چشیدن طعم روزهای خوش و ناخوش، باعث شد که تصمیم بگیرم به‌عنوان بازاریاب محتوایی به مسیر حرفه‌ای خودم ادامه بدهم. در چیدانه بسیار آموختم و بسیار لذت بردم، اما به دلایلی، بالاخره روزی رسید که فکر کردم بهتر است فضاهای کاری دیگری را هم تجربه کنم و باید از چیدانه‌ی عزیزم خداحافظی می‌کردم. برای کسب دانش بیشتر در «دوره‌ی بازاریابی محتوایی آکادمی دیجیتال مارکتینگ» شرکت کردم و مسیر تجربه‌های حرفه‌ای من از آن موقع تابه‌حال این‌طور پیش رفت:

بعد از تجربه‌ی فضای کاری نیل‌گشت‌روز اهمیت موضوع محتوایی که برای سازمانم تولید می‌کنم و فرهنگ‌سازمانی آن، اهمیت ویژه‌ای برایم پیدا کرد. حالا «مدیر محتوای آنلاین و کارشناس روابط عمومی نشر افق» هستم. 10 ساعت از روز را میان قفسه‌های رمان‌ها و قصه‌ها می‌نشینم و به این فکر می‌کنم که چطور دنیای خیال‌انگیز داستان‌های کتاب‌ها را به مخاطبان و مشتریان افق بشناسانم تا برای داشتن‌شان ترغیب بشوند و از خواندنشان لذت ببرند. با خودم فکر کردم، حالا که قرار است برای مخاطبان افق از دنیای قصه‌ها و داستان‌ها بگویم بهتر است بیاموزم که چطور آن‌ها را به بهترین شکل با داستان زندگی 30 ساله‌ی نشر افق (که تقریباً هم‌سن خودم بود) همراه کنم. نشری بسیار مورداحترام و متشخص که همیشه مسیری روبه‌پیشرفت داشته و همراهانش را ناامید نکرده؛ بنابراین من هم یکی از اعضای قبله‌ی جویندگان اکسیر دنیای ویژه‌ی قصه‌ها (کمپروژه بازاریابی محتوایی داستان‌محور کانتنت‌فا) شدم و همچنان در این مسیر می‌آموزم و تجربه می‌کنم.

  •