این روزها (اسفندماه 1398) دارم سعی میکنم که از لحظات سادهی زندگیام در قرنطینه برای فرار از ویروس کرونا، لذت ببرم. از کوچکترین اتفاقاتی که در معمولیترین لحظات زندگی رخ میدهند. مثل همان چند روزی که در آبانماه امسال به خاطر قطعی اینترنت، تقریباً کاری برای انجام دادن در ساعات کاری نداشتم و فرصت خوبی مهیا شد تا خودم را با همهی کارهای دلپذیر اما بهظاهر ساده زندگی درگیر کنم. یکی از بهترین انتخابها برای هرکسی در چنین فرصتهایی حتماً «کتاب خواندن» است و البته به دلایلی که در ادامه خواهم گفت، اولین انتخاب من در آن زمان، خواندن رمان رویا از نویسندهی نامآشنا امیل زولا بود.
دلایل کاملاً شخصی برای مطالعهی رمان رویا
بخت یارم است، درجایی (دفتر موسسه نشر افق) مشغول به کارم که انبوه کتابها در اطرافم هیجانزدهام میکند. بااینحال در آن روزها سخت بود که برای مفید گذراندن لحظات و خواندن، یکی از آنها را انتخاب کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم کتابی را به دست بگیرم که در خانه هم نسخهای از آن در دسترسم باشد تا اگر با وصل شدن اینترنت به روال معمول کار برگشتم، هر وقت که اراده کنم در خانه بتوانم به خواندنش ادامه بدهم. دومین دلیلم برای این انتخاب، کاملاً از سر احساسات بود. رمان «رؤیا» نوشتهی امیل زولا (نویسندهای که مهمترین نمایندهی سبک ناتورالیسم خوانده میشود) با ترجمهی محمود گودرزی، اولین کتاب منتشرشده پس از ورود من به نشر افق و البته اولین چاپ از آن بود. شاید برایم مثل یک نشانه، عزیز به نظر میآمد. پس شروع کردم به خواندن.
تجربهی من دربارهی خواندن رمان رویا
دنیای توصیفشده در این کتاب از مجموعه عاشقانههای کلاسیک نشر افق، در بستر حال و هوای افسانهها و اعتقادات مسیحی، با توضیحاتی ریزبینانه و مفصل بیان میشود و عشقی پرفرازونشیب را روایت میکند. فارغ از اینکه توان پذیرش آنگونه باورهای مذهبی برای من سخت است، به دیدهی احترام متقابل انسانی، مطالعه صفحات توصیفات آن را ادامه دادم؛ بااینحال روایت اصلی داستان که با همان باورها درهمتنیده، برای من انگار معنای کلمه «امید» بود. امید به همان معنا که در فرهنگ لغت توضیح داده میشود: «آرزوی روی دادن امری همراه با انتظار تحقق آن؛ چشمداشت.»
اما بعدازاینکه مطالعهی مختصری در مورد سبک ناتورالیسم و مروری ذهنی بر روی این داستان داشتم، تازه انگار توانستم قدری بازیهای ذهنی که امیل زولا، نویسندهی این رمان، در من ایجاد کرده بود را درک کنم. انگار موفق شده بود به خواستهاش برسد. اینکه من بهعنوان مخاطب، آنچه را که در چارچوب جبر تحمیلشده از سوی شرایط و محیط برای شخصیت اول داستان رخ میداد و تبدیل به آرزوی درونی او شده بود، سرنوشتی قابلپذیرش برای او بدانم.
خواندن کتاب را پیشنهاد میکنم؛ اما فکر میکنم اگر شما هم مثل من، قبل از شروع مطالعه، در مورد سبک ادبی ناتورالیسم اطلاع چندانی ندارید، بهتر است حداقل به ویکیپدیا سری بزنید و پسازآن، رمان را دست بگیرید. یادآوری میکنم، باید از آن دسته کسانی باشید که به خواندن توصیفات طولانی در مورد جزئیات محیط و فضاهای مختلف داستان علاقهمند هستند تا بتوانید مثل همهی طرفداران آثار کلاسیک از مطالعهی این رمان لذت ببرید.
مروری کوتاه برای این رمان نوشتهام که در وبسایت نشر افق منتشر شده و شاید بتواند به شما در انتخاب این اثر برای مطالعه، بیشتر کمک کند. (برای آشنایی بیشتر با داستان و نویسندهی این اثر بر روی عبارت زیر کلیک کنید.)
پ.ن: هرگز از ظاهر و خوانش کلمهی «ناتورالیسم» نمیتوانستم حدس بزنم که منظور از آن، همان مفهوم «طبیعتگرایی» باشد. با خودم فکر کردم: چرا ما در فارسی اینطور تلفظش میکنیم؟! بعد از یک جستوجوی ساده متوجه شدم که این کلمه ریشهای فرانسوی دارد: Naturalisme
نویسنده: لاله داورپناه
2 دیدگاه دربارهٔ «رمان رویا نوشتهی امیل زولا در سبک ادبی ناتورالیسم»
زیبا توصیف کردی آفرین بر قلمت
باز هم از این مطالب بنویسید.